پادکست: روی دیگر مهاجرت / هرکس که میتواند، برود!
مهاجرت، فرار مغزها، فرار سرمایه و از دست رفتن سرمایههای انسانی. صفهای طولانی برای دریافت ویزا و تب داغ امتحان تافل. برخی فکر میکنند که ایران با موج ترسناکی از مهاجرت مواجه شده است. وضعیتی که افراد برای رسیدن به «آن ور» خانه و زندگیشان را میفروشند و از هیچ کوششی برای خارجنشینی مضایقه نمیکنند.
به گزارش مملکت ما به نقل از تجارت نیوز، مهاجرت، فرار مغزها، فرار سرمایه و از دست رفتن سرمایههای انسانی. صفهای طولانی برای دریافت ویزا و تب داغ امتحان تافل. برخی فکر میکنند که ایران با موج ترسناکی از مهاجرت مواجه شده است. وضعیتی که افراد برای رسیدن به «آن ور» خانه و زندگیشان را میفروشند و از هیچ کوششی برای خارجنشینی مضایقه نمیکنند.
اما مهاجرت روی دیگری هم دارد. دکتر بهرام صلواتی، دکترای جامعهشناسی اقتصادی و مطالعات بازار کار از دانشگاه میلان و عضو هیات علمی موسسه مطالعات جمعیتی کشور، باور دارد که این پدیده (مثل هر پدیده انسانی دیگر) یک روی تاریک و یک روی روشن دارد.
منابع مختلف به آسیبهای مهاجرت بهطور مفصل پرداختهاند و تکرار مکررات سودی ندارد. اما روی دیگر این پدیده بحثی تازه با نتایجی شگفتآور خواهد بود. یکی از وجهههای مثبت مهاجرت انتقال دانش است. در سادهترین شکل، افراد با دانش و تخصصی به کشور بر میگردند که با دانش موجود در دانشگاههای ایرانی تفاوت دارد.
با این حال انتقال دانش به همینجا محدود نمیشود. زبان، تجربه، سفرنامههای شفاهی، عکسها و خاطرات هم بخشی برای کشور ما ارزنده است.
برای شکلگیری انتقال دانش حتما لازم نیست که فرد به کشور برگردد. بلکه اگر پیوندهای عاطفی مهاجر با کشور مادر حفظ شود، در تماسهای تلفنی و پیامها و از طریق شبکههای اجتماعی بخشی از این تجربه به داخل منتقل میشود. ارسال مقاله، سخنرانی، کتاب و منابع علمی بهروز از دیگر مصادیق انتقال دانش محسوب میشوند.
انتقال دانش معمولا پدیدهای مثبت فرض میشود. اما (بهخصوص در شبکههای اجتماعی) مخدوش بودن اطلاعات ارسالی میتواند تصویری نادرست برای آنان که ماندهاند، ایجاد کند. داخلنشینها خیال میکنند که دوستانشان غرق در لذت، ثروت و خوشی هستند در حالی که کسانی که ماندهاند در رنج و خسران هستند. اما مطالعات نشان میدهد کسانی که قبل از مهاجرت نگرشی مثبت به زندگی داشتهاند و در داخل کشور هم خوشحال بودهاند، بعد از مهاجرت توانستند با سرعت بیشتری خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. در مقابل افرادی ناامید، غمگین و ناتوان در حل مشکلات زندگی، بعد از مهاجرت هم در حل مشکلات جدید عاجز بودند.
این تصور مخدوش از خوشبختی (بدون منعکس کردن مشکلات زندگی در کشور جدید) به تقویت میل به مهاجرت در آنهایی که ماندهاند، دامن میزند. با این وجود فاصله بین میل به مهاجرت و اقدام برای مهاجرت بسیار زیاد است.
پدیده فرار مغزها (brain drain) معمولا در سیاهترین وضعیت ممکن تصویر میشود. در حالی که اگر نگاه خود را به صادرات مغزها تغییر دهیم و برای بهرهبرداری از منبع برنامهریزی کنیم، میتوانیم از منافع آن بهرهمند شویم.
برای مثال با تقویت پیوندهای عاطفی بین مهاجران و کشور مادر، جریان نقدی وجوه ارسالی برقرار میشود. افراد برای خانواده خود پول میفرستند و در مواردی مبلغ ارسالی بیشتر از پولی است که او قادر بود در داخل کشور بهدست بیاورد. مثلا فردی که در ایران میتوانست ماهانه ۲ میلیون درآمد داشته باشد، اگر ماهانه ۲۰۰ یورو برای خانواده خود در ایران بفرستد، منفعت اقتصادی بیشتری ایجاد میکند. در حال حاضر کشور مکزیک از این راه درآمدی قابل توجه دارد.
افراد زیادی هستند که اگر داخل کشور بمانند، استعدادهایشان تلف میشود. قطعا رفتن آنها هم برای خودشان و هم برای کشور سبب خیر میشود.
اما اتلاف منابع انسانی روی دیگری هم دارد. افرادی که در داخل میتوانستند شغلی خوب و آبرومند داشته باشند، اما به دلایل مختلف (مثل معتبر نبودن مدرک تحصیلی و گواهینامههای حرفهای) در خارج از کشور به شغلی درجه پایین میپردازند. برای این افراد قطعا بازگشت به میهن انتخابی عاقلانه است.
نتیجه نهایی این که مهاجرت نه کاملا تاریک است و نه کاملا روشن. بلکه پدیدهای است که باید برای حداقل کردن مضرات و بیشینه کردن منافع آن برنامهریزی داشته باشیم.
دکتر حسین میرزایی، فوق دکتری مردمشناسی از دانشگاه سوربن فرانسه و مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی، مهاجرت را تجربه فردی مناسبی میداند. اما معتقد است که نمیشود برای همه نسخهای واحد در انتخاب بین ماندن یا برگشتن ارائه داد.
انتهای پیام/
نظرات